جدول جو
جدول جو

معنی نوایی کاشانی - جستجوی لغت در جدول جو

نوایی کاشانی
(نَ)
شمس الدین محمد کاشانی (ملا...)، متخلص به نوایی. از شاعران قرن دهم هجری است و به هندوستان مهاجرت کرده. او راست:
ای دل مگو که آن گل بوی وفا ندارد
دارد وفا ولیکن نسبت به ما ندارد.
(از تحفۀ سامی ص 76 و صبح گلشن ص 540 و قاموس الاعلام ج 6 ص 4603 و فرهنگ سخنوران)
عبدالسمیع سندی، متخلص به نوائی. از پارسی گویان هند است. او راست:
بهار و خزان، سرو یک صورت است
بر آزاد، فکر جهان کم بود.
(از مقالات الشعراء ص 820)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
یا رضایی کاشانی. از شعرای قرن دهم هجری ایران بوده است و به عمل کتابت امرار معیشت می نموده و در سال 980 هجری قمری به امر عبداﷲخان اوزبک در خراسان مقتول شده است. از اشعار اوست:
سینه ام شد چاک چاک از بس که امشب دل تپید
وعده وصل تو کم از زخم شمشیری نبود.
(از ریحانه الادب ج 2).
و رجوع به صبح گلشن و فرهنگ سخنوران و قاموس الاعلام ترکی و مجمعالخواص ص 130 و آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 248 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
مهدی یا محمدمهدی (حاج ملا...) ابن ابوذر نراقی کاشانی، موصوف به خاتم المجتهدین. از فقهای شیعه و حکیم و ریاضی دان و ادیب قرن دوازدهم هجری قمری است. از تألیفات اوست: 1- انیس التجار، در قواعد تجارت. 2- انیس المجتهدین، در فقه و اصول. 3- انیس الموحدین، در اصول دین. 4-التجرید یا تجریدالاصول، در اصول فقه. 5- التحفه الرضویه فی المسائل الدینیه. 6- جامعالافکار و ناقدالانظار، در اثبات واجب الوجود. 7- جامع السعادات، در اخلاق. 8- لوامع الاحکام، در فقه. 9- محرق القلوب، در مصائب اهل بیت. 10- مشکلات العلوم. 11- معتمدالشیعه، در احکام. 12- منسک حج. وی به سال 1209 هجری قمری در نجف وفات یافت. رجوع به ریحانه الادب ج 4 ص 186 و روضات الجنات ص 675 و مستدرک الوسائل ص 396 و هدیهالاحباب ص 180 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
سید نامی کاشانی، مهدی طباطبائی قصاب کاشانی.وی از شاعران قرن سیزدهم است و به روایت گنج شایگان: ’چون سخت رند و قلاش است و میخواهد به اسم صله و جایزه کدیه و استکلاش (؟) ننماید به شغل حسابی خویش که قصابی است تلاش در امرار معاش می نماید’. او راست:
بیا بیا که بود اول کرشمه و ناز
بکن بکن که به نازت مراست روی نیاز
شبی ز زلف تو گفتم به دل حدیثی گفت
به عمر کوته خود بسته ای امید دراز
به سینه سوز تو بنهفتم و ندانستم
که کشف راز کند آب دیدۀ غماز.
لغت نامه دهخدا